چهارشنبه هاله نیومد مدرسه منو نگین پیش هم نشستیم...داشتیم کاربرگ حرفه حل میکردیم یکی از سوالا این بود:دو تا از مشکلات خود را بنویسید؟

منم خیلی شیک و مجلسی نوشتم:تموم شدن هجم اینترنت،بهم خوردن مسافرت 

نگین این شکلی بود: O_o

نگین:یاسی پاکش کن اینارو میبینه ها!!

ولی خب من پاکش نکردم معلممون هم چیزی نگفت!

3شنبه هم ملیکا جامدادی منو پرت کرد تو صورتِ هاله(شوخی خرکی کرد)عینکِ هاله شکست،من کنارِ هاله ایستاده بودم این وضعو ک دیدم عصبانی شدم(ملیکا خیلی بچه بازی درمیاره)برگشتم رو به ملیکا(منو هاله کنار تخته بودیم ملیکا اخره کلاس)

سرش داد زدم:ملیکا میشه اینقد جوگیر بازی درنیاری؟

من وقتی عصبانی بشم صدام دورگه میشه ترسناک میشم ،داد که زدم یهو ب خودم اومدم دیدم بچه ها اینطوری شدنO_o

بدبختا گرخیدن!!بعدشم که هاله سرخ شد میخواست به ملیکا حمله کنه گرفتمش کلی گریه کرد!

من خودم وقتی عصبانی میشم از خودم میترسم یعنی در این حد!!

:|

نظرات شما عزیزان:

فاطیما

ساعت19:06---16 آبان 1392

[وب سایت]

هههه

N4N4.!.L0V3.U

ساعت14:30---11 آبان 1392

[وب سایت] - [ایمیل]

سلام شما دیگه چه ادامایی هستین ایهمه مدت مارو به بهونه اینکه دیگه موقع مدرسه هست و نمیاین کاشتین صبح تا شب دارین مطلب میزارین
یاسی:یعنی توهنوز ب این دمدی مزاج بودن من عادت نکردی؟؟کلی تو تابستون گفتم میبندم وبو،نبستم اصلا تو ب چ امیدی رو حرف من حساب بازمیکنی؟؟

تورنگ

ساعت14:00---11 آبان 1392

[وب سایت]

سلام وبت عاليه

گل به منم سر بزن

با هم تبادل لينك كنيم به نظرت



http://torangh.persianblog.ir/

احسان

ساعت21:52---10 آبان 1392

[وب سایت]

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: